سبد خرید شما در حال حاضر خالی است!
برچسب: اخبار حوادث
عاقبت تکان دهنده فرار دخترخالههای نوجوان
عاقبت تکان دهنده فرار دخترخالههای نوجوان
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چند روز قبل دو دختر ۱۴ و ۱۷ ساله به اداره پلیس استان البرز مراجعه کردند و مدعی شدند که دو پسر در داخل خودرو به آنها تجاوز کردهاند. با تشکیل این پرونده سحر ومبینا به مرکز مشاوره فرماندهی انتظامی استان البرز منتقل شدند، تا زیر نظر کارشناسان روانشناسی این مرکز قرار بگیرند.
ماجرا چه بود؟
مبینا ۱۴ ساله که دانشآموز کلاس هشتم است به مشاور پلیس گفت: من و مادرم با هم دریک خانه کوچک واستیجاری در یکی از شهرستانهای نزدیک تهران زندگی سختی داشتیم. پدرم زندانی بود و بهخاطر همین موضوع و زندگی نابسامانی که داشتیم رغبت زیادی به درس خواندن نداشتم. یک روز در پارک با پسر ۱۷ سالهای آشنا شدم و با هم دوست شدیم.از آنجا که زندگی بدی داشتم تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم. من یک دخترخاله ۱۷ ساله دارم که خیلی کم رو و خجالتی است. سحر کلاس یازدهم است پدر و مادر او ۱۴ سال قبل وقتی ۳ ساله بود از هم جدا شدند سحر هم زندگی نا بسامان و سختی داشت. به همین خاطر به او هم پیشنهاد دادم با هم فرار کنیم و به تهران برویم تا زندگی جدیدی برای خودمان بسازیم.
یک روز که برای گردش با آن پسر بیرون رفته بودم ماجرای فرار از خانه را به او گفتم.
از این پیشنهاد خیلی استقبال کرد و قرار شد او هم به دوستش که پسری ۲۳ ساله بود موضوع را بگوید تا با خودرواش ما را به تهران برساند. روز مورد نظر من و دختر خالهام همراه دو پسر سوار خودرو آنها شدیم و از شهرستان به طرف تهران حرکت کردیم، اما بین راه در حاشیه خلوت جاده آنها ناگهان خودرو را نگه داشتند و بعد از قفل کردن درها به ما تعرض کردند. بعد هم ما را در یکی از خیابانهای تهران رها کرده و رفتند. با آن وضعیت نابسامان و بدون پول و آشنا خیلی ترسیده بودیم و مستأصل شدیم به ناچار راهی کرج شدیم فکر میکردیم میتوانیم در آنجا کاری پیدا کنیم، اما نشد. در این چند روز با مشکلات زیادی رو به رو شدیم و به ناچار تصمیم گرفتیم از پلیس کمک بخواهیم. بدین ترتیب مشاوران پلیس با اطلاع دادن ماجرا به مادر دختر ۱۷ ساله از وی خواستند برای تحویل گرفتن دختر و خواهرزادهاش به اداره پلیس البرز برود.
نبود عاطفه مهمترین عامل فرار نوجوانان از خانه
شکوفه قربانی، کارشناس ارشد مرکز مشاوره پلیس به خبرنگار «ایران» گفت: در این پرونده با دو موضوع تعرض جنسی و فرار از خانه روبهرو هستیم.اینکه چه شرایطی فراهم میشود تا یک نوجوان تصمیم به فرار از خانه میگیرد موضوعی قابل بحث است، اما نکته مهم اینکه نوجوانان در سن بلوغ بسیار حساس هستند اگر در این سن به شخصیت آنها توجه نشود و در خانواده مورد توهین و تحقیر و خشونتهای رفتاری والدین قرار گیرند یا درگیریهای بین والدین، طلاق و مشکلات اقتصادی و نبود آرامش در خانواده باعث تشنج آنها شود به ثبات شخصیت دست پیدا نمیکنند و دچار تزلزل فکری و روحی میشوند؛ بنابراین برای رهایی از این نابسامانیها تصمیم میگیرند از خانه بگریزند.
فقر عاطفی نیز مهمترین دلیل فرار نوجوانان از خانه است. نبود رابطه دوستی و محبت بین فرزندان و والدین باعث میشود نوجوان تحت تأثیر محبتهای کذایی که در بیرون از خانه میبیند دست به فرار بزند. البته گاهی توجه بیش از حد و آزادیهای بیحد و مرز هم او را با چالش روبهرو میکند.
۹۰ درصد دختران فراری در معرض آزارهای شیطانی و تعرضهای جنسی قرار میگیرند. این یک زنگ خطر برای خانوادههایی است که هنوز اهمیت این موضوع را درک نکردهاند.
پدران بیشتر به دخترانشان محبت کنند
دختران در این سنین بسیار گرایش به جنس مخالف دارند بنابراین به پدران توصیه میشود با محبت بیشتر و نوازش آنها اجازه ندهند تحت تأثیر محبت جنس مخالف در خارج از محیط خانواده تصمیمهای غیرعاقلانه بگیرند.اگر مبینا وسحر زیر سایه مهرومحبت پدرو مادر قرار داشتند هرگز به حرفها و محبتهای دروغین دو پسر غریبه دل نمیسپردند و برای فرار از خانه نقشه نمیکشیدند.
منبع:ایران
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۸ آبان ۱۳۹۸ – ۱۱:۱۴
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
زن جوان: از دست خیانتهای همسرم به تنگ آمده ام
زن جوان: از دست خیانتهای همسرم به تنگ آمده ام
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، زن ۳۸ ساله که مدعی بود از خیانتهای آشکار همسرش به تنگ آمده است و قصد طلاق دارد در حالی که سرنوشت تلخ خود را نتیجه رفتارهای هوس آلود دوران مجردی اش میدانست به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: پدرم رفتگر سادهای بود که به صورت قراردادی با شرکتهای پیمانکاری همکاری میکرد. اما درآمدش به اندازهای نبود که بتواند هزینههای خانواده هشت نفره را تامین کند.
به همین دلیل مادرم نیز در مناطق مرفه نشین شهر به کارگری میپرداخت تا با نظافت منازل و پرستاری از سالمندان به مخارج زندگی و همچنین پرداخت اجاره منزل کمک کند. در این میان سرپرستی خواهران و برادران کوچکتر و انجام امور خانه به عهده من بود در واقع در سن نوجوانی کدبانوی خانه بودم چرا که وقتی مادرم از سر کار به منزل بازمی گشت از شدت خستگی توان حرف زدن با ما را نیز نداشت.
به همین دلیل همواره جسم فیزیکی من در کلاس درس حضور داشت و روح و روانم در جای دیگری سیر میکرد. کمبود محبتهای خانوادگی آزارم میداد و هیچ تفریح و سرگرمی نداشتم تا این که در سال آخر دبیرستان با پسری به نام «آریا» آشنا شدم. این آشنایی خیابانی خیلی زود به رابطهای هوس آلود انجامید که نام عشق بر آن گذاشته بودیم. اگرچه در ابتدا هیچ هدف خاصی از این ارتباط غیرمتعارف نداشتم و فقط در پی جبران کمبود محبتهای خانوادگی بودم، اما آرام آرام لذتهای زودگذر و هوس آلود این رابطه خیابانی را بیشتر کرد و من از هر فرصتی برای ملاقات با آریا استفاده میکردم و از این که مورد توجه پسری قرار گرفته ام خوشحال بودم چرا که بسیاری از کمبودهایم را در لابه لای این خوشگذرانیها از خاطر میبردم. همواره به همکلاسی هایم غبطه میخوردم که در کلاسهای فوق العاده ثبت نام میکردند یا پدر و مادرهایشان سوار بر خودرو به مدرسه میآمدند یا به مسافرت خانوادگی میرفتند!
در این میان دلخوشی من فقط آریا بود، با او قرار میگذاشتم و به تفریحات خیابانی میپرداختم بدون آن که از وضعیت خانوادگی ام بگویم در واقع خودم را دختری با شرایط عادی جلوه میدادم در حالی که اوضاع خانوادگی و اقتصادی آریا با خانواده من قابل مقایسه نبود. خلاصه دیدارهای پنهانی من و آریا در مکانهای مختلف ادامه داشت تا این که روزی مرا به منزل پدرش دعوت کرد چرا که خانواده اش به شهرستان رفته بودند و کسی در منزل آنها نبود.
آن روز روابط هوس آلود ما تا مرز رسوایی پیش رفت و من در حالی نگران آینده ام شدم که میترسیدم افشای این موضوع با وجود قول ازدواج آریا به آبروریزی بینجامد، اما خیلی زود آن حادثه شوم را فراموش کردم و دوباره به همین روابط پنهانی ادامه دادم.
از سوی دیگر نیز آریا به خاطر ترس از قانون و رسوایی بیشتر هنگامی به خواستگاری ام آمد که حدود دو سال از آشنایی ما میگذشت، اما خانواده اش با دیدن وضعیت خانوادگی ما با این ازدواج مخالفت کردند و حتی به شغل پدرم ایراد گرفتند. من هم برای سرپوش گذاشتن به رسوایی به بار آمده مانند آریا اصرار به ازدواج داشتم تا این که بالاخره شش ماه بعد خانواده او به این ازدواج رضایت دادند، اما کنایه ها، سرزنشها و متلک پرانیهای خانواده آریا برای تحقیر خانواده ام ادامه داشت تا این که در نهایت با کمک خیران و همسایگان زندگی مشترک ما آغاز شد.
با به دنیا آمدن اولین فرزندم و راه اندازی تعمیرگاه خودرو توسط همسرم زندگی ما سر و سامان گرفت و خانواده او نیز مرا به عنوان عروسشان پذیرفتند. مدتی بعد برادر کوچکم به اتهام سرقت دستگیر شد و آریا همه تلاشش را برای آزادی او به کار گرفت در حالی که این ماجرا موجب نگاههای تحقیرآمیز اطرافیانم شده بود تازه فهمیدم که آریا و برادرم هر دو به مواد مخدر آلوده شده اند. همه تلاشهایم برای ترک دادن آریا بی فایده بود و من مجبور شدم با به دنیا آمدن فرزند دیگرم در منازل افراد ثروتمند کار کنم و در واقع جا پای مادرم گذاشتم. اما وقتی فهمیدم همسرم در نبود من، زنان خیابانی را به خانه میآورد و به من خیانت میکند دیگر نتوانستم تحمل کنم و تصمیم به طلاق گرفتم، اماای کاش…
شایان ذکر است به دستور سرهنگ محسن باقیزاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مورد بررسیهای کارشناسی و حمایتی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۲ آبان ۱۳۹۸ – ۰۲:۱۸
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
پسرجوان در دام گردانندگان باند شیاطین
پسرجوان در دام گردانندگان باند شیاطین
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به این پرونده با شکایت یک پسر نوجوان به نام مهیار آغاز شد که همراه پدرش به پلیس آگاهی پاکدشت رفته بود. وی از دو پسر جوان به نامهای امین، شاهین و یک پسر نوجوان به نام باربد شکایت کرد.
مهیار گفت: من از مدتی قبل باربد را میشناختم و با او دوست بودم. دیروز در خیابان بودم که باربد به همراه دو پسر جوان که آنها را هم از قبل میشناختم سراغم آمدند و از من خواستند تا همراهشان به جایی بروم. باربد و امین مرا سوار موتور کردند و شاهین هم با موتور خودش دنبال ما آمد. آنها مرا به حاشیه پاکدشت بردند و خواستند آزارم دهند که مقاومت کردم، ولی با تهدید مرا آزار دادند.
با این شکایت، وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان آزار و اذیت مهیار را تایید کردند.به این ترتیب سه جوان شیطان صفت ردیابی و بازداشت شدند و به جرم سیاه شان اعتراف کردند.
این سه پسر در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی کیخواه و با حضور یک قاضی مستشار به آدم ربایی، آزار و اذیت پسرنوجوان و سرقت گوشی تلفن همراه وی اعتراف و از خود دفاع کردند.
در پایان جلسه، قضات امین را به خاطر آدم ربایی به ۱۵ سال زندان، به دلیل سرقت به هفت سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. شاهین نیز به ۱۵ سال زندان محکوم شد و قضات باربد را به خاطر این که هنوز به سن قانونی نرسیده است و هنگام ارتکاب جرم نوجوان بود به پنج سال زندان محکوم کردند.
سه فرد شیطان صفت همچنین به خاطر آزار و اذیت پسر نوجوان به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
حکم صادر شده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات دیوان عالی کشور حکم امین و باربد را تایید کردند، اما حکم شاهین شکسته شد.
قضات دیوان اعلام کردند با توجه به این که رئیس باند شیاطین با موتوری جداگانه مهیار را تعقیب کرده لازم است وی بار دیگر در دادگاه محاکمه شود تا روشن شود جرم اش مشارکت یا معاونت در آدم ربایی بوده است؟
از این رو، قرار است شاهین بار دیگر محاکمه شود.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۲ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۰۸
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
سرنوشت متفاوت ۲ اعدامی در دسیسه شوم
سرنوشت متفاوت ۲ اعدامی در دسیسه شوم
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، هاوایل تابستان سال ۹۲ دختر نوجوانی به پلیس آگاهی تهران رفت و از دو پسر شیطان صفت که به زور او را سوار خودرو کرده و در بیابانهای شهرک زینبیه آزار داده بودند شکایت کرد. وی گفت: در حال عبور از خیابان بودم که یک پراید جلوی پایم توقف کرد. راننده از من خواست سوار شوم، اما قبول نکردم تا این که راننده و پسری که همراهش بودند از خودرو پیاده شدند و به زور مرا سوار کردند. آنها در مکانی مرا آزار دادند. با اطلاعاتی که دختر ۱۶ ساله به پلیس داد یکی از متهمان ردیابی و بازداشت شد و به جرم سیاهش اعتراف کرد، اما پلیس نتوانست ردی از همدست وی بیابد. پسر شیطان صفت محاکمه و به اعدام محکوم شد.
حکم وی در دیوان عالی کشور تایید و برای همیشه پرونده زندگی اش بسته شد. در حالی که چند سال از این ماجرا میگذشت پلیس رد متهم فراری را یافت و وی را بازداشت کرد. به این ترتیب دومین پسر شیطان صفت نیز بازداشت و پس از محاکمه به اعدام محکوم شد.
در حالی که این حکم در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار داشت وی توانست رضایت دختر جوان را بگیرد. با این گذشت بزرگ، پسر شیطان صفت درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرد و خواهان رسیدگی دوباره به پرونده اش شد. قرار بود پسر جوان در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شود، اما قضات دیوان ایراداتی گرفتند. آنها اعلام کردند به پرونده آدم ربایی دو پسر شیطان صفت رسیدگی نشده است. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی به جرم آدم ربایی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد وپسر جوان دیروز در شعبه پنجم از خود دفاع کرد. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: خیلی پشیمانم. من و دوستم هنگام ارتکاب جرم خیلی جوان بودیم. ما اشتباه بزرگی مرتکب شدیم. حالا شش سال از این ماجرا گذشته است و من شرمنده دختر جوان هستم. من آدم ربایی و آزار دختر جوان را قبول دارم و حالا با توجه به رضایت وی تقاضا دارم قضات در مجازاتم تخفیف قائل شوند. من مدتی که در زندان بودم به اندازه کافی تنبیه شدم و هر شب کابوس اعدام میدیدم. در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۲ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۵۷
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
شکایت جدید در پرونده آدمربایان خشن
شکایت جدید در پرونده آدمربایان خشن
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سحر ۲۱ ساله، مرداد امسال با مراجعه به پلیس پردیس ادعا کرد پسری به نام شایان او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. او به ماموران گفت: «مدتی قبل با شایان دوست شدم. وقتی فهمیدم او نامزد دارد، به او گفتم میخواهم ارتباطم را قطع کنم. او گفت فقط برای آخرین بار نزدیک خانهتان تو را ببینم. من هم قبول کردم، اما او با زور و تهدید من را سوار خودرو کرد و به کوههای اطراف پردیس برد و مورد آزار و اذیت قرار داد و کتکم زد.»
پزشکی قانونی آزار و اذیت دختر جوان را تایید کرد و همچنین با گزارش کبودیهای وسیع در بدن شاکی، ضرب و جرح او نیز به تایید رسید.
پرونده برای رسیدگی به جریان افتاد و مشخص شد متهم چندی قبل در شعبه پنجم دادگاه کیفری به اتهام آدمربایی و ضرب و جرح به ۳۲ سال حبس و ۲۴۰ ضربه شلاق و پرداخت دیه محکوم شده است. پرونده قبلی از این قرار بود که دو سال قبل سه جوان با مراجعه به پلیس پردیس ادعا کردند مورد ضرب و جرح از سوی تعدادی از دوستان خود قرار گرفتهاند.
یکی از شاکیان که سینا نام دارد در اولین برخورد با ماموران گفت: «مدتی بود بین ما و چند نفر از دوستان هم باشگاهیمان جر و بحث و اختلاف درگرفته بود. طرف دعوا برای انتقام، همراه یکی دو نفر دیگر به ما حمله کردند و به شدت مجروح شدیم. بعد هم یکی از آنها با زور و تهدید من را سوار خودروی خود کرده و از من خواست نشانی یکی از دوستان را که در نزاع قبلی با او دشمنی پیدا کرده بودم، به آنها بدهم. تهدیدم کردند که اگر این کار را نکنم من را میکشند و اقدام به تهیه فیلم سیاه از ما کردند.»
در حالی که حکم قبلی هنوز به مرحله اجرا نرسیده است، رسیدگی به شکایت دختر جوان، دوباره پرونده پسر آزارگر را به جریان انداخت.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ – ۱۳:۱۷
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
زن جوان: رویای زندگی در شهر مرا به گرداب بدبختی کشاند/ امروز مرا زن خیابانی صدا میکنند
زن جوان: رویای زندگی در شهر مرا به گرداب بدبختی کشاند/ امروز مرا زن خیابانی صدا میکنند
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، زن ۳۰ ساله که برای شکایت از هم اتاقی هایش به کلانتری آمده بود در حالی که بیان میکرد بعد از گذشت ۱۰ سال از زندگی در شهر امروز همه رویاها و آرزوهایم در گورستان دلم دفن شده است به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید آستانه پرست مشهد گفت: در خانوادهای پرجمعیت و در یکی از روستاهای اطراف مشهد متولد شدم.
پدرم کشاورز بود و به سختی مخارج خانواده ۹ نفره ما را تامین میکرد با وجود این روزگار شیرینی را سپری میکردم دختری شاد و سرزنده بودم و هر روز با دختر عمویم همبازی میشدم با «ثریا» فقط چند روز اختلاف سنی داشتم و او صمیمیترین دوست دوران کودکی ام بود به طوری که حتی شبها را نیز کنار هم میخوابیدیم. خلاصه سالها از پی هم سپری شدند تا این که من و «ثریا» دیپلم گرفتیم، اما چند روز بیشتر از اعلام نتایج آخرین سال دبیرستان نگذشته بود که ثریا با پسرخاله اش ازدواج کرد و راهی مشهد شد. همسر او در خانوادهای مرفه زندگی میکرد و از نظر مالی موقعیت خوبی داشت. هر بار که ثریا سوار بر خودروی آن چنانی به روستا میآمد من هم به دیدارش میرفتم و او با آب و تاب از زندگی راحت در شهر سخن میگفت و با غرور خود را خوشبختترین دختر روستایی میدانست که در شهر زندگی میکند. تعریف و تمجیدهای بهشت گونه او از شهر مرا وارد رویایی عجیب کرده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم عمرم را در روستا تلف نکنم و برای یافتن خوشبختی به شهر بروم. خلاصه در میان مخالفتهای شدید خانواده ام چمدانم را بستم و راهی مشهد شدم. تصور میکردم با امکانات موجود در شهر زندگی زیبایی برای خودم میسازم و پدر و مادرم را نیز از این وضعیت فلاکت بار نجات میدهم. بالاخره با پول اندکی که داشتم اتاقی در یکی از پانسیونها اجاره کردم و در جست وجوی یافتن شغلی برآمدم، اما کار مناسبی پیدا نکردم گاهی اوقات نیز که شغلی را به ظاهر مناسب میدیدم با پیشنهادهای بی شرمانه و غیراخلاقی روبه رو میشدم و به ناچار آن شغل را رها میکردم. دیگر پولم تمام شده بود، ولی روی بازگشت به روستا را نداشتم. این بود که با جست وجو در آگهیهای روزنامهها مراقبت از زوج سالمندی را به عهده گرفتم اگرچه درآمدم بسیار اندک بود، اما با قناعت و سخت گیری در مخارج روزانه سعی میکردم مبالغی را برای آینده ام پس انداز کنم. چند سال بعد «اصغر» به خواستگاری ام آمد او را یکی از دوستانم معرفی کرده بود من هم بی درنگ پاسخ مثبت دادم چرا که دیگر از این وضعیت خسته و آزرده خاطر بودم، اما هنوز چند ماه از ازدواجم نگذشته بود که فهمیدم اشتباه بزرگی را مرتکب شدم. اصغر مردی بیکار و بی مسئولیت بود او در خانه مینشست و پس انداز چند ساله مرا هزینه میکرد.
از سوی دیگر او به مواد مخدر اعتیاد داشت و من مجبور بودم بخش زیادی از درآمد کارگری ام را به تامین هزینههای اعتیاد او اختصاص بدهم. خلاصه زندگی ام هر روز بیشتر به تباهی میکشید تا این که بالاخره بعد از چهار سال زندگی با اصغر از او طلاق گرفتم و در حالی که دلم برای دستهای پینه بسته پدرم و آغوش گرم مادرم تنگ شده بود باز هم نتوانستم به روستا بازگردم این گونه بود که پرستاری از یک پیرزن بیمار و تنها را به عهده گرفتم و مدتی به مراقبت از او پرداختم. اما با مرگ آن پیرزن دوباره بی خانمان و آواره شدم. به ناچار با چند زن و دختر مجرد هم خانه شدم تا اجاره کمتری پرداخت کنم با وجود این باز هم با کارگری هزینههای زندگی ام را تامین میکنم، اما هم اتاقیهایم رفتار مناسبی با من ندارند. هنگامی که خسته و کوفته از سر کار به خانه باز میگردم آنها با تهمتهای ناروا مرا زن خیابانی خطاب میکنند. اکنون با دلی شکسته آرزو میکنم کهای کاش …
شایان ذکر است به دستور سرهنگ ابراهیم فشایی (رئیس کلانتری شهید آستانه پرست) پرونده این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسیهای کارشناسی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۲۴
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
مسافربرنماهای پلید، روزگار زن جوان را سیاه کردند
مسافربرنماهای پلید، روزگار زن جوان را سیاه کردند
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ماجرای وحشتناک پراید سواران معروف به «شبح آبی» از آن جا لو رفت که شب چهاردهم آبان، زن جوانی در اطراف میدان امام حسین (ع) منتظر تاکسی بود که راننده پراید آبی رنگ (متمایل به سرمه ای) پدال ترمز را فشرد و در حالی مقابل زن ۲۶ ساله توقف کرد که مرد جوان دیگری به عنوان مسافر در صندلی جلو نشسته بود. این زن که قصد داشت به منطقه مهرآباد مشهد برود نشانی مقصدش را اعلام کرد و با پاسخ مثبت راننده، در صندلی عقب پراید نشست. راننده ۳۶ ساله هنوز مسافت زیادی را در بزرگراه فجر طی نکرده بود که بعد از عبور از پیچ پنجتن، نگاهی به آمپر بنزین انداخت و خطاب به مسافر زن گفت: بنزین ندارم اگر اجازه میدهید در همین نزدیکی به جایگاه سوخت بروم!
گزارش ها است، زن جوان که چارهای جز موافقت نداشت سکوت کرد و بدین ترتیب راننده به سوی جایگاه سوخت رفت، اما دو جوان که در تاریکی شب به «شبح آبی» تبدیل شده بودند، نقشه شوم و خطرناکی را در ذهن مرور میکردند. دقایقی بعد خودرو دوباره وارد بزرگراه شد، ولی این بار جوان ۲۹ سالهای که در صندلی جلو نشسته و تا آن لحظه فقط سکوت کرده بود ناگهان تیغه وحشتناک چاقویی را بیرون کشید و از لای دو صندلی جلو، خود را به عقب خودرو کشاند و تیغه چاقو را زیر گلوی زن جوان گذاشت. او در حالی که مسافر وحشت زده را تهدید به مرگ میکرد، تیغه چاقو را زیر گلوی او فشار داد تا بداند که ماجرا جدی است.
گزارش ها حاکی است، در همین حال «هـ» (راننده ۳۶ ساله) که مدتی قبل از همسرش جدا شده بود، پدال گاز را فشرد و در میان ترس و وحشت مسافر زن از سمت بزرگراه به منطقه آرامگاه فردوسی حرکت کرد. زن جوان که زبانش بند آمده بود و از شدت ترس نمیتوانست در برابر مردان مسلح به سلاح سرد، مقاومت کند، با ناامیدی به دنبال روزنهای میگشت تا شاید از چنگال «شبح آبی» رهایی یابد، اما این گونه نشد و خودروی پراید به مناطق خلوت منطقه فردوسی رسید. «الف» (جوان ۲۹ ساله) که همچنان تیغه چاقو را زیر گلوی مسافر گذاشته بود با آزار و اذیت وی، همه پولها و کارتهای عابر بانک زن جوان را گرفت او که چشمش به دنبال طلا و زیورآلات زن جوان بود، زنجیر گردنبند و حتی گوشوارههای طلا را از گوش مسافر بیرون کشید؛ بنابراین گزارش، دو مسافربرنمای پلید، سپس همه مدارک شناسایی و هویتی مسافر وحشت زده را گرفتند و او را در تاریکی شب در همان منطقه خلوت و ترسناک رها کردند. دقایقی بعد، مسافر جوان که خود را زنده میدید، هراسان از کوچههای تاریک گریخت و ماجرا را به پاسگاه انتظامی فردوسی اطلاع داد. این گزارش حاکی است، با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و به دستور قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) پرونده «شبح آبی» در شعبه ۴۱۰ مجتمع قضایی شهید بهشتی مشهد توسط قاضی تاجیک مورد بررسیهای دقیق قضایی قرار گرفت؛ بنابراین به دستور مقام قضایی، این پرونده به دلیل اهمیت خاص آن، به دایره جرایم مهمه اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی ارجاع شد و بلافاصله گروه زبدهای از کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) و به سرپرستی سرهنگ عزیزی وارد عمل شدند و بدین ترتیب تحقیقات گسترده پلیس برای شناسایی و دستگیری عاملان این زورگیری هولناک ادامه یافت. کارآگاهان که با نظارت سرهنگ شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) و راهنماییهای قاضی شعبه ۴۱۰ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، به ردزنیهای اطلاعاتی پرداخته بودند با توجه به اظهارات شاکی، به سرنخهایی از «شبح آبی» رسیدند که نشان میداد خودروی پراید توسط مالک آن به فردی به نام «هـ» فروخته شده، اما به دلیل خرید اقساطی هنوز سند آن به ثبت نرسیده است.
بنا بر گزارش خراسان، عملیات کارآگاهان در چند شاخه ادامه یافت تا این که با جمعآوری اسناد و مدارک انکارناپذیر، هویت متهمان مشخص شد و آنان با دستور قاضی تاجیک موفق شدند «هـ» را در منطقه خواجه ربیع مشهد دستگیر کنند. در ادامه عملیات و طی یک قرار صوری، «الف» (جوان ۲۹ ساله) نیز در تور اطلاعاتی کارآگاهان گرفتار شد و بدین ترتیب پلیس به وحشت «شبح آبی» پایان داد. دو متهم مذکور که پولهای سرقتی را با یکدیگر تقسیم کرده و بخشی از طلاها را نیز فروخته بودند، در بازجوییهای تخصصی کارآگاهان که با نظارت مستقیم قاضی حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) همراه بود به ربودن زن جوان و زورگیری اعتراف کردند. در همین حال و با دستور ویژه قاضی تاجیک (قاضی پرونده) خودروی پراید آبی رنگ متمایل به سرمهای نیز توقیف شد و تلاش کارآگاهان برای کشف جرایم احتمالی دیگر متهمان نیز ادامه دارد.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۰۴
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
ازدواج دختر تهرانی با پسر آزارگر
ازدواج دختر تهرانی با پسر آزارگر
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اسفند سال ۹۶ مردی همراه دختر ۱۸ ساله اش به نام نگین به پلیس آگاهی رفت و از پسر ۲۵ ساله ای به نام مانی شکایت کرد . این مرد گفت : مدتی بود به رفتارهای دخترم مشکوک شده بودم تا این که عکس های تولد او را در اینستاگرام دیدم .
یک پسر در حال بوسیدن دخترم بود .پسرجوان دخترم را فریب داده و از او سوءاستفاده کرده است. به همین دلیل از او شکایت دارم. با شکایت این مرد پروندهای در این زمینه گشوده شد و دختر جوان تحت بازجویی قرار گرفت . وی گفت :مدتی است با مانی آشنا شده ام.
او به من وعده ازدواج داده بود .به همین دلیل با او رابطه برقرار کردم.او با حرف هایش مرا فریب داده است.حالا مانی عکس های مرا در فضای مجازی منتشر کرده و از او شکایت دارم. با این ادعاها پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در حالی که مانی منکر آزار و اذیت دختر مورد علاقه اش بود، به شلاق و دو سال تبعید محکوم شد. دختر جوان دیروز در حالی که در راهروی دادگاه کیفری یک استان تهران نشسته بود به خبرنگار ما گفت: بعد از شکایت از مانی، او به خواستگاری ام آمد و ما با هم ازدواج کردیم. او پسر خوبی است .
تک فرزند است و پدرش سال ها قبل فوت کرده و مادرش ناشنواست .مانی مربی باشگاه است و در کارخانه پدربزرگش کار می کند .من هم در آرایشگاه کار می کنم و زندگی خوبی داریم اما حالا اگر قرار باشد حکم شلاق و تبعید مانی اجرا شود ما نمی توانیم زندگی خوبی با هم داشته باشیم .وی درباره علت شکایت اولیه اش از مانی گفت: یک سال قبل نامادری ام به زور مرا به دادگاه آورد و از من خواست زیر برگه هایی را که نمی دانستم چیست امضا کنم. من بعد از امضا متوجه شدم نامادری ام علیه مانی شکایت و او را متهم به آزار من کرده است.اما این شکایت دروغ است.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۴۵
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
۱۴۰ سال زندان برای شیطان شرق پایتخت
۱۴۰ سال زندان برای شیطان شرق پایتخت
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به این پرونده از آذر سال ۹۶ به دنبال شکایت مشابه چند زن جوان که در پراید سفید یک مرد شیطان صفت گرفتار شده و مورد آزار قرار گرفته بودند در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد مرد شیطان صفت در پوشش مسافربر زنان جوان را به دام میانداخت و در خیابانهای خلوت شرق تهران آنها را آزار میداد.
بازداشت پسر شیطان
پلیس با اطلاعاتی که از این زنان به دست آورد، سرانجام مرد شیطان صفت را یافت و وی را بازداشت کرد. احسان ۳۱ ساله که مجرد است و هیچ سابقه کیفری در پروندهاش ندارد، جرم سیاهش را گردن گرفت و دیروز به اتهام پنج آدم ربایی، سرقت مقرون به آزار، ارتباط نامشروع، ایراد ضرب و جرح عمدی و آزار پنج زن جوان در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.در دادگاه
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهم اشد مجازات خواست. سپس شاکیها به تشریح شکایت شان پرداختند. نخستین شاکی دختر جوانی بود که روبه روی قضات ایستاد و گفت: آن روز برادرم مرا در حوالی مینی سیتی از ماشین پیاده کرد تا به خانه برگردم. من از اتوبان عبور کردم و در لاین مخالف منتظر تاکسی ماندم. همان موقع یک پراید جلوی پایم ایستاد. میخواستم روی صندلی عقب بنشینم، اما راننده خودش، در جلو را برایم باز کرد و من روی صندلی شاگرد کنار راننده نشستم. راننده مرد قوی هیکلی بود. او پس از طی مسافتی به سمت خیابانی خلوت رفت. من به او اعتراض کردم، اما با مشت به صورتم زد که پیشانی و بالای ابرویم زخمی شد. او دست هایش را روی گلویم گذاشته بود و میخواست مرا خفه کند که ساکت شدم، سپس در خیابانی خلوت بدون توجه به التماس هایم مرا آزار داد و از ماشین به بیرون پرت کرد. من از این متهم شاکی هستم.دومین شاکی که زن جوانی بود به قضات گفت: من در حوالی خیابان نوبنیاد سوار پراید این مرد شدم. حرکات او مشکوک بود به همین دلیل تصمیم گرفتم زودتر از ماشین پیاده شوم. از راننده خواستم توقف کند، اما به حرفم گوش نداد. میخواستم در ماشین را باز کنم، اما راننده دستگیره در را دستکاری کرده بود. به همین دلیل در ماشین باز نمیشد. سپس او مرا به خیابانی خلوت برد و آزارم داد.
وی که از به خاطر آوردن صحنههای دلهره آور به گریه افتاده بود افزود: من میخواستم مقاومت کنم، اما او به شدت مرا کتک زد و پیچ گوشتی را روی شکمم گذاشت و به شدت فشار داد که در این ماجرا کلیه ام آسیب دید. او به خواسته سیاهش رسید و مرا از ماشین به بیرون پرت کرد.
وی گفت: این ماجرا تأثیر بدی در روحیهام گذاشته و با این که حدود یک سال از این ماجرا گذشته جرئت ندارم به تنهایی از خانه خارج شوم.
سومین زن نیز گفت:چهاردهم آذر ماه بود که در میدان رسالت سوار پراید متهم شدم تا از محل کار به خانه برگردم، اما راننده در زیر گذر اتوبان شهید بابایی وقتی که قصد داشتم از ماشین پیاده شوم با من درگیر شد و مرا کتک زد و سپس آزارم داد. او پس از سرقت کیفم، مرا در حوالی بیمارستان الغدیر از ماشین پیاده کرد و گریخت.
دو زن دیگر نیز به تشریح شکایت شان پرداختند و برای متهم اشد مجازات خواستند.
پشیمانی شیطان
مرد شیطان صفت وقتی روبه روی قضات ایستاد، همه اتهاماتش را پذیرفت و گفت:قبول دارم که اشتباه کرده ام. پدرم به تازگی فوت کرده بود و من تحت تاثیر ماجرای فوت پدرم دچار افسردگی شده بودم. حال خودم را نمیفهمیدم و هنوز هم نمیدانم چرا دست به چنین کاری زدم. من مشکل روانی داشتم به همین دلیل بی هدف در خیابانها پرسه میزدم. وی ادامه داد:من هیچ سابقه کیفری ندارم و این اولین خلافی است که مرتکب شدهام. به همین دلیل از شاکیها و قضات دادگاه تقاضا دارم مرا ببخشند.در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و متهم را به دلیل پنج آدم ربایی به پنج بار زندان ۲۲ و نیم ساله، به دلیل سرقت به ۱۵ سال زندان، به دلیل تخریب موبایلها به چهار سال و نیم زندان، به دلیل ضرب و جرح به هفت سال و نیم زندان و به دلیل رابطه نامشروع به ۱۱۰ سال زندان محکوم کردند.
تحلیل کارشناس
شکارچیان زنان
سرهنگ بازنشسته احسانی فر
متاسفانه بیماران اجتماعی راههای زیادی برای شکار زنان و دختران دارند که البته همیشه از سهل انگاری طعمه هایشان سود میبرند.یکی از متداولترین روشها برای شکارهای شوم زنان و دختران، سوار کردن آنها به بهانه مسافرکشی است که در سالهای گذشته با توجه به گسترش شهرها و ازدحام جمعیت شاهد رواج آن هستیم و همیشه زنان تنها به دلیل عجله در رسیدن به مقصد یا ارزانتر بودن قیمت یک خودروی شخصی نسبت به تاکسی یا خودروهای آژانس به این دامها میافتند.
باید متذکر شوم برخلاف تصوراتی که وجود دارد خلافکاران قیافههایی متفاوت از دیگران ندارند و خیلی معمولی هستند پس نباید از روی چهره به کسی اعتماد کرد و پیر و جوان هم نمیشناسد.
خودروها هم متفاوت نیستند، نباید تصور کنیم همه مانند خفاش شب از داخل خودرو دستگیره در را برداشته اند تا باز نشود. شاید خودروی بسیار مرتب و تمیزی هم باشد و نباید از ظاهر خودرو درباره سلامت راننده آن قضاوت کرد.
زنانی که برای رسیدن به مقصد خودروی شخصی را انتخاب میکنند، گاهی برای امنیت خود معیارهایی دارند به ویژه این که اگر خودروی مسافرکش شخصی یک مسافر زن داشته باشد آن را انتخاب میکنند این درحالی است که شاید آن زن در مسیر کوتاهی از خودرو پیاده شود و راننده با آگاهی از آن نیت شوم خود را برنامه ریزی کرده باشد البته شاهد پروندههایی بوده ایم که یک زن همدست راننده شیطان صفت بوده است و برای فریب زنان مسافر در صندلی جلو نشسته و شاهد اقدامات شیطانی راننده نیز بوده و از این صحنه فیلم برداری هم کرده است.
ابتدا توصیه میشود زنان و دختران اگر تنها هستند به هیچ عنوان از خودروهای مسافرکش شخصی تایید نشده از سوی سازمانهای مسئول استفاده نکنند، حتی اگر عجله دارند یا باید قیمت بیشتری بپردازند. از سوی دیگر مسئولان حمل و نقل عمومی شهرها نیز موظفند بیشترین تمهیدات را در نظر بگیرند و ناوگانهای اتوبوسرانی و مترو و تاکسیها به اندازهای سازمان یافته و تحت کنترل باشند تا شاهد استفاده اجباری از خودروهای مسافرکش نباشیم.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۳۶
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
دستگیری باند توزیع چایهای تقلبی
دستگیری باند توزیع چایهای تقلبی
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سرهنگ کارآگاه “جهانگیر تقی پور ” در تشریح این خبر، گفت: چندی پیش مدیر حقوقی یکی از شرکتهای معتبر چای به اداره سیزدهم پلیس آگاهی مراجعه و اظهارکرد که فرد یا افرادی با مارک شرکت چای برند، اقدام به توزیع چایهای تقلبی در بازار مصرف میکنند.
وی با اشاره به اینکه بررسی این موضوع در دستور کار تیم تخصصی عملیات اداره سیزدهم قرار گرفت، افزود: تحقیقات پلیسی حکایت از این داشت ۲ تن از متهمان اصلی پرونده در چاپخانهای در محدوده بهارستان چایهای تقلبی را در کارتنهای جعلی بسته بندی و با چاپ لیبل و برچسب برند معروف، اقدام به توزیع آن می کنند.
سرهنگ تقی پور تصریح کرد: با دستور قضائی متهمان در مخفیگاهشان دستگیر و در بررسی از آن محل ۱۱ هزار و ۴۰۰ کارتن چای تقلبی کشف و به دنبال آن چاپخانه با دستور قضائی پلمب شد.
معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی پایتخت، افزود: در ادامه تحقیقات پلیسی، متهم سوم پرونده که وظیفه سلفون، زرورق و مهر برجسته کارتنهای تقلبی چای را در چایخانه دیگری در شهرک صنعتی رباط کریم داشت، شناسایی شد.
این مقام انتظامی گفت: با ورود کارآگاهان پلیس آگاهی به چایخانه دوم ۳ متهم دیگر از عناصر اصلی پرونده دستگیر و در بررسیهای بیشتر مشخص شد که در این چایخانه علاوه بر چایهای تقلبی، مقداری مواد غذایی، آرایشی و بهداشتی و صنعتی تقلبی نیز موجود است که محل مذکور پس از تحقیقات پلیسی با دستور قضائی پلمب شد.
وی بیان کرد: در ادامه شناسایی محل انبار کالاهای تقلبی و دستگیری متهم اصلی پرونده در دستور کار قرار گرفت و ماموران موفق شدند عامل اصلی توزیع چایهای تقلبی را که مردی ۳۰ ساله بود، دستگیر کنند.
معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی، با بیان اینکه در این انبار علاوه بر مقادیر زیادی کارتنهای جعلی چای، پودر شوینده و اسانسهای مربوط به مواد غذایی نیز کشف شد.
تقی پور ابراز داشت: هر پنج متهم با دستور بازپرس شعبه ۷ دادسرای ناحیه ۳۳ برای کشف سایر جزئیات پرونده در اختیار پلیس آگاهی قرار دارند.
معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ با بیان اینکه کارشناسان ارزش ریالی اموال کشف شده را ۱۰ میلیارد ریال برآورد کرده اند، از شهروندان خواست: در صورت مشاهده هرگونه تخلف و فروش کالاهای تقلبی، مرجع قضائی و پلیس را در جریان قرار دهند.
منبع:ایسنا
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ – ۱۱:۱۸
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
سرقت ۳ میلیاردی دختر بی پول از خانه مهندس
سرقت ۳ میلیاردی دختر بی پول از خانه مهندس
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اوایل آبان امسال مهندس جوانی به اداره پلیس رفت و از سرقت وسایل خانهاش خبر داد. او گفت: سه سال قبل در دانشگاه عضو یک گروه دانشجویی بودم. یکی از اعضای این گروه دختر جوانی بود که خواهری بهنام شیلا داشت او گهگاه در دورههای دوستانه ما شرکت میکرد. وقتی درسم تمام شد دیگر از آنها خبر نداشتم. تا اینکه امروز صبح شیلا با من تماس گرفت و خواست تا به خانهام بیاید. از این تماس تعجب کردم و علت آن را پرسیدم شیلا هم تعریف کرد که با دوست پسرش درگیر شده و بشدت کتک خورده است. از من کمک خواست که قبول کردم و لحظاتی بعد به خانهام آمد. در حالی که ماجرای اختلافش با آن پسر را تعریف میکرد به آشپزخانه رفت و دو لیوان آب برای من و خودش آورد، اما وقتی آب را خوردم از هوش رفتم.
مهندس جوان در ادامه گفت: ۷ ساعت بیهوش بودم وقتی بیدار شدم در اتاق از پشت قفل شده بود که مجبور شدم قفل را بشکنم. در را که باز کردم از تعجب خشکم زد. تمام وسایل خانه بههم ریخته و سرقت شده بود از دلار و طلا گرفته تا گرین کارت یکی از اعضای خانوادهام و پاسپورت هایمان. حدود سه میلیارد تومان از خانهام سرقت شده بود. شماره تماس شیلا و خواهرش را دارم، اما داخل گوشی ام است که او به سرقت برده است و دیگر هیچ رد و نشانی از او ندارم.
با شکایت مرد جوان به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. در نخستین گام کارآگاهان به سراغ دوربینهای مداربسته محل سکونت مهندس جوان رفتند.
سرنخ سرقت
دوربینهای مداربسته نشان میداد که شیلا با خودروی مدل بالایی به خانه مهندس امیر رفته بود. بعد از حدود نیم ساعت نیز با چمدانی بزرگ از خانه خارج شده و دوباره سوار بر خودرو آنجا را ترک کرده است. بازبینی دوربینهای مداربسته، شماره پلاک خودرو را در اختیارپلیس قرار داد و ساعاتی بعد مأموران کلانتری ۱۳۲ نبرد هنگام گشت متوجه خودروی شیلا که کنار خیابان پارک بود شدند. با توجه به اینکه دستور توقیف خودرو را داشتند، مأموران اقدام به انتقال خودرو به پارکینگ کردند. اما در همین هنگام مالک خودرو که پسر جوانی بود خود را به آنها رساند تا مانع از انتقال خودرواش شود. اما مأموران که حکم بازداشت صاحب خودرو را نیز داشتند، او را بازداشت کردند.وی که از ماجرای سرقت بیاطلاع بود به پلیس گفت: شیلا دوستم بود، اما از وقتی نامزد کردم دوستیام با او به هم خورد و دیگر خبری از وی نداشتم تا اینکه دیروز با من تماس گرفت و خواست یک ساعتی با خودروام او را به خانه دوستش برسانم تا وسایلش را از او پس بگیرد. من هم قبول کردم.
پسر جوان ادامه داد: آن شب شیلا را سوار خودروام کردم و به آدرسی که خواست بردم نیم ساعتی آنجا بود و بعد با یک چمدان بزرگ بیرون آمد و او را به خانه خودش رساندم. دو روز بعد هم به سراغم آمد و مقداری طلا و یک گوشی تلفن همراه به من داد و گفت این برای قدردانی است.
بدین ترتیب با اطلاعاتی که پسر جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داده بود شیلا بازداشت شد. او ابتدا منکر سرقت شد و گفت: من مدت هاست با امیر دوست هستم و آن شب هم، چون خانوادهاش تهران نبودند از من خواست تا به خانهاش بروم. اما زمانی که وارد شدم دیدم در حال مصرف کوکائین است و میخواست مرا مجبور کند که کوکائین مصرف کنم، اما من مقاومت کرده و درنهایت از خانهاش فرار کردم.
اما چند روز بعد شیلا در نهایت به سرقت اعتراف کرد و گفت: من و امیر هیچ وقت باهم دوست نبودیم. اما میدانستم او وضع مالی خوبی دارد بههمین خاطر تصمیم گرفتم از او سرقت کنم.
بازپرس ایردموسی از شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، دستور تحقیق در رابطه با دیگر سرقتهای احتمالی دختر جوان را صادر کرد و بررسیها در این خصوص ادامه دارد.
منبع:ایران
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۴۲
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
حسابهایی که یک شبه خالی میشوند
حسابهایی که یک شبه خالی میشوند
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «آخرین ساعات پنجشنبه شب بود که پیامکی به تلفن همراهم ارسال شد وقتی پیام را خواندم تعجب کردم چرا که یک میلیون تومان به حسابم واریز شده بود. هرچه فکر کردم متوجه نشدم این پول چرا به حسابم واریز شده در همین افکار بودم که صدای زنگ کوتاه پیامک مرا متوجه پیام دیگری کرد، اما این بار با این مضمون: «برداشت ۲ میلیون تومان؛ موجودی صفر.»
شوکه شده بودم. نمیدانستم چگونه و چه کسی در آن ساعت شب حسابم را خالی کرده بود بدتر از همه اینکه نمیدانستم در تعطیلات آخر هفته چگونه و از کجا باید موضوع را پیگیری میکردم. تنها راه انتظار تا صبح شنبه بود که از بانک یا پلیس فتا این ماجرا را پیگیری کنم. صبح شنبه به پلیس فتا رفتم. جمعیت زیادی آنجا بودند و جالب اینکه همهشان بعد از یک خرید اینترنتی گرفتار همان اتفاقی شده بودند که برای من رخ داده بود. اما با این تفاوت که همهمان زنجیروار به هم وصل بودیم. یعنی پول یک نفر دیگر را به حساب من و پول من را به حساب فرد دیگری واریز کرده بودند و هر کدام از ما باید بهعنوان کلاهبردار از هم شکایت میکردیم. پلیس گفت این تنها راه پیدا کردن متهم اصلی برداشتهای غیرمجاز از حساب بانکی ما است.» اینها بخشی از صحبتهای خانم میانسالی بود که برای شکایت از برداشت غیرقانونی حسابش به پلیس فتا مراجعه کرده بود. هر چند کلاهبرداریهای اینترنتی یا خالی کردن غیرقانونی حساب مشتریان بانکها، بحث تازهای نیست، اما چند روزی است که در خبرها و شبکههای اجتماعی این نوع جدید کلاهبرداری باعث مشکلات زیادی برای مردم شده است.
سیستم امنیتی بانکها ضعیف است
یکی از قضات دادسرای جرایم رایانهای درباره این نوع از کلاهبرداریها به خبرنگار «ایران» گفت: «از حدود ۵ ماه قبل این شیوه کلاهبرداری مردم را گرفتار کرده است و به طور عمده نیز پنجشنبه، جمعهها رخ میدهد که امکان پیگیری برای کاربر وجود نداشته باشد. بهدلیل سیستم امنیتی ضعیف بانکها، کلاهبرداران براحتی در حساب کاربران نفوذ کرده و حسابها را خالی میکنند. اگر بانکها سیستم رمزهای یک بار مصرف را راهاندازی کنند شاید تا حدودی این جرم کاهش یابد.»مردم باید هوشیار باشند
سرهنگ تورج کاظمی، رئیس پلیس فتای تهران، اما معتقد است بیتوجهی کاربران بانکی به نکات ایمنی، فضا را برای کلاهبرداران باز میگذارد: «نکتهای که مردم باید بدانند این است که کلاهبرداریهایی از این دست ۵۰ تا ۶۰ درصد جرایم حوزه پلیس فتا را تشکیل میدهد. اینکه گفته میشود چند صد نفر برای شکایت در این چند روز بهخاطر خالی شدن حساب هایشان به پلیس فتا مراجعه کرده بودند، موضوع عجیبی برای ما نیست، چون هر روز جمعیت زیادی با این نوع شکایت به پلیس مراجعه میکنند و بحث جدیدی نیست و مقصر اصلی نیز سهلانگاری خود کاربران است.»وی افزود: «به عبارت دیگر وقتی کاربران بدون رعایت نکات ایمنی وارد درگاه و صفحات جعلی میشوند زمینه را برای کلاهبرداری فراهم میکنند و ناخواسته قربانی میشوند. تشخیص جعلی بودن این صفحات کار دشواری نیست و کاربران با چند نکته میتوانند مانع از کلاهبرداری شوند. درگاههای اصلی بانکها دارای نشان قفل امنیتی پیش از آدرس اینترنتی، کلمه https، رمز یا عبارت امنیتی متغیر هستند. اگر صفحهای تمام این علائم را داشت کاربر برای اطمینان بیشتر بهتر است یک بار اطلاعات غلط به سیستم بدهد اگر برایش پیام اخطار آمد نشان میدهد به سیستم بانک متصل است، اما اگر پذیرفته شد درگاه جعلی است.» رئیس پلیس فتای تهران درباره رمزهای یکبار مصرف نیز گفت: «در حال تعامل با بانکها برای فعالسازی رمزهای یک بار مصرف هستیم این موضوع میتواند در امنیت حسابها کمک بیشتری کند. ما تا بهحال مجرمی نداشتیم که به خاطر ضعف سیستم امنیتی بهحساب مشتریان نفوذ کرده باشد، اما در کل اگر این امنیت بالاتر برود میتواند خلأیی را که بیدقتی کاربران ایجاد کرده است، پوشش دهد.»
منبع: ایران
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۳۴
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
گروگان گیری عجیب طلافروش پایتخت نشین
گروگان گیری عجیب طلافروش پایتخت نشین
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرد طلافروش که قبلا هم به زندان افتاده است دیروز به اتهام آدم ربایی و خیانت در امانت پای میز محاکمه ایستاد. رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک مرد طلا فروش به نام بهرام در دستور کار پلیس قرار گرفت. وی به مأموران گفت:من صاحب یک طلافروشی در خیابان سهروردی هستم. مدتی قبل یکی از همکارانم به نام ایرج از من خواست تا مقداری طلا به عنوان امانت به او بدهم. ایرج را از قبل میشناختم به همین دلیل تعداد ۲۵۰ سکه بهار آزادی و دو کیلو طلا به او دادم و در عوض چندین قطعه چک از او گرفتم. قرار بود تا مدتی بعد طلاها را به من برگرداند، اما متوجه شدم او از کشور خارج شده و به ترکیه گریخته است.
به همین دلیل علیه او شکایت کردم و آن جا بود که فهمیدم او چندین پرونده کلاهبرداری دیگر نیز دارد. وی ادامه داد: این پرونده در حال رسیدگی بود تا این که ناگهان ایرج را مقابل مغازه طلافروشی ام دیدم. او به من گفت: به تازگی به ایران برگشته است و میخواهد طلاها را به من برگرداند و از من خواست تا سوار خودرو اش شوم. وی گفت: من سوار خودروی ایرج شدم، ولی او مرا ربود و به شدت کتک زد تا چکها را از من پس بگیرد. او پس از چندین ساعت مرا در حوالی سید خندان از خودرو بیرون انداخت.
با شکایت مرد طلافروش، پلیس به ردیابی ایرج پرداخت و دریافت پلیس وی را بازداشت کرده است و او در زندان به سر میبرد.
در دادگاه
ایرج دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به اتهام آدم ربایی و خیانت در امانت پای میز محاکمه ایستاد. مرد طلافروش جرمش را انکار کرد و گفت: بهرام خودش سکه و طلاها را به من داده و در عوض چک گرفته بود. من برای سفر کاری به ترکیه رفته بودم و به همین دلیل هم خودم به ایران بازگشتم و مقابل مغازه او رفتم. من او را به زور سوار خودرو نکردم و کتک نزدم. او به دروغ ماجرای آدم ربایی را مطرح کرده است. با پایان دفاعیات این متهم قضات وارد شور شدند تا پس از تکمیل تحقیقات درباره این پرونده و همچنین بررسی درباره سابقه این متهم حکم صادر کنند.منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۵۲
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
دسیسه شیطانی آقای دکتربرای خانم نخبه داروساز
دسیسه شیطانی آقای دکتربرای خانم نخبه داروساز
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شامگاه بیستم تیر امسال دختر جوانی به نام پریسا به پلیس آگاهی رفت و از هم دانشگاهی سابقش که وی را آزار داده بود، شکایت کرد.
پریسا گفت: من دکتر داروساز هستم و به تازگی درسم را تمام کرده ام. چند روز قبل یکی از هم دانشگاهیهای سابقم به نام امیر با من تماس گرفت و گفت که یک مهمانی دوستانه ترتیب داده است. او مرا برای شرکت در مهمانی به خانه شان در زیباشهر دعوت کرد.
وی ادامه داد:، چون امیر را میشناختم و میدانستم او هم دکتر داروساز است دعوتش را پذیرفتم و به خانه آنها رفتم. امیر و دو نفر از دوستانش در خانه تنها بودند. او به من گفت دیگر دوستان مشترکمان تا دقایقی دیگر به خانه شان میآیند. میخواستم از خانه آنها خارج شوم تا بعد از حضور دیگر مهمانان به آن جا برگردم، اما امیر مانع شد. او که حال طبیعی نداشت ناگهان به سمت من حمله کرد و میخواست مرا آزار دهد که مقاومت کردم. به همین دلیل به شدت کتکم زد و سپس آزارم داد.پریسا با گریه ادامه داد: یکی دیگر از دوستانش نیز که در خانه حضور داشت من را آزار داد، اما دوست دیگرشان فقط شاهد ماجرا بود. این دختر گفت: آخرشب بود که آنها مرا تهدید به مرگ کردند و از من خواستند تا در این باره به کسی حرفی نزنم. سپس مرا رها کردند تا به خانه مان برگردم.
تایید پزشکی
با شکایت خانم دکتر جوان، وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان در گزارشی اعلام کردند این دختر تحت آزار قرار گرفته است. با اعلام نظر کارشناسان پزشکی قانونی، امیر ردیابی و بازداشت شد.در دادگاه
آقای دکتر دیروز در شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. در ابتدای جلسه پریسا روبه روی قضات ایستاد. این دختر ۲۷ ساله گفت:من نخبه داروسازی هستم و در یک سازمان دولتی کار میکنم، اما این ماجرا تاثیر بدی در روحیه ام گذاشته است و باعث شده تا خانه نشین شوم. من در این مدت این ماجرا را از خانواده ام پنهان نگه داشتم و از ترس آبرویم نمیتوانم حقیقت را به آنها بگویم. من فرزند دوم خانواده هستم و خواهر و برادر دیگرم از این که میبینند به شدت به افسردگی مبتلا شده ام متعجب هستند.وی ادامه داد: امیر و دوست وی بی رحمانه مقابل چشمان دوست دیگرشان مرا آزار دادند و شکنجه کردند. به همین دلیل برای آنها تقاضای مجازات دارم.
سپس امیر که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه ویژه ایستاد. این دکتر داروساز اتهامش را نپذیرفت و گفت:من پریسا را نمیشناسم و نمیدانم چه کسی او را آزار داده است. او دروغ میگوید به خانه ما آمده و تحت شکنجه قرار گرفته است.
با پایان دفاعیات این متهم، قضات دستور بازداشت دوست امیر را که متهم دیگر پرونده است صادر کردند.
قرار شد با دستگیری دومین متهم پرونده و تحقیق از وی، قضات درباره این پرونده حکم صادر کنند.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۲۹
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
اعتراف عامل شلیکهای وحشتناک جنوب پایتخت
اعتراف عامل شلیکهای وحشتناک جنوب پایتخت
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی قبل صدای شلیک چند گلوله در منطقه نازی آباد، ترس و وحشت را به دل مردم انداخت. خیلی زود تیمی از ماموران پلیس برای تحقیقات ابتدایی پای در صحنه تیراندازی گذاشتند و مشخص شد پسر جوانی با در دست داشتن اسلحه، اقدام به تیراندازی به سمت چند خودرو کرده و به سرعت پا به فرار گذاشته است.
با توجه به حساس بودن پرونده تیمی از ماموران پایگاه هفتم پلیس امنیت عمومی تهران برای دستگیری عاملان این تیراندازی وارد عمل شدند.
ماموران در گام نخست به سراغ صاحبان خودرو رفتند و در بررسی از آنها یکی از صاحبان خودرو عامل این تیراندازی را که پسر جوانی به نام حمید است به پلیس معرفی کرد.
مرد جوان به ماموران گفت: حمید در زمینه خرید و فروش مواد مخدر فعالیت دارد و چندی قبل با من اختلاف مالی پیدا کرد به همین دلیل برای انتقام گیری به سراغ من آمد و قصد درگیری داشت که توانستم از دست او فرار کنم و برای ادامه تهدیدهایش وقتی دستش به من نرسید شروع به تیراندازی به سمت خودروی من و چند خودروی دیگر در محل زندگی ام کرد.
همین کافی بود تا ماموران با اطلاعات به دست آمده تجسسهای خود را برای دستگیری حمید و همدست وی آغاز کنند که با اقدامات فنی و پلیسی دو مخفیگاه از حمید در غرب تهران به دست آمد.
ماموران پس از هماهنگی با مقام قضایی و اطمینان از حضور حمید و یکی از همدستانش در مخفیگاههایشان عملیات دستگیری را آغاز کردند و موفق به دستگیری حمید و یکی از همدستانش شدند.
تیم پلیسی در بازرسی از مخفیگاه حمید، یک کلت کمری و چند گلوله جنگی، شش کیلو مواد مخدر شیشه و یک بسته کوکائین و یک گذرنامه جعلی به دست آوردند.
حمید پس از دستگیری ادعا کرد که من و خانواده ام بارها از سوی مرد جوان مورد تهدید قرار گرفته بودیم و برای این که به این تهدیدها پایان دهم دست به کار شدم و برای انتقام گیری با تفنگ به سمت مرد جوان تیراندازی کردم.
گفتگو با شرور مسلح
حمید ۳۳ ساله که سوابق زیادی در پروندهاش دارد، ادعا میکند که هیچ سابقهای ندارد و برای رهایی از تهدیدهای مرد جوان و پس گرفتن پولش دست به این کار زده است.
سابقه داری؟
نه.اما پلیس هفت سابقه تخریب، درگیری، نزاع دسته جمعی، جعل و قدرت نمایی در پرونده اعلام کرده است؟
خبر ندارم.الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
درگیری مسلحانهچرا؟
دعوا سر پول بود و من میخواستم طلبم را پس بگیرم.چه طلبی؟
از یک آژانس هواپیمایی ۱۵ هزار دلار به غیر از پولهایی که برای درست کردن کار برادرم و گرفتن روادید پرداخت کرده بودم پول طلب داشتم و سر ما کلاه گذاشته بودند که یک روز با برادرم به آژانس هواپیمایی رفتیم که ادعا کردند هیچ پولی به ما بدهکار نیستند و با هم درگیر شدیم و به کلانتری رفتیم. جلوی درِ کلانتری، یک مرد که از دوستان زن جوان در آژانس هواپیمایی بود شروع به فحاشی به خواهرم و خانواده ام کرد و بعد از آن با برادرم به منطقه یاخچیآباد رفتیم و در مغازه مرد جوان که دو مرد دیگر آن جا بودند برای حل اختلاف مالی شروع به صحبت کردیم که به سمت ما حمله کردند و در یک لحظه کل محله شان به هواخواهی آنها به سراغمان آمدند که با برادرم فرار کردیم.چرا تیراندازی؟
بعد از این که ما فرار کردیم حدود سه هفته بود که آنها به من زنگ میزدند و تهدید و ادعا میکردند برادرزادهام را میدزدند و تهدیدهایشان ادامه داشت تا این که تصمیم گرفتم به این تهدیدها پایان دهم.روز حادثه با خودرو به مقابل درِ مغازه مرد جوان رفتم که سوار بر خودرویش شد و به منطقه نازی آباد رفت، به سراغش رفتم که فرار کرد و من هم چند تیر شلیک کردم.
گلولهها را به سمت خودرو شلیک کردی؟
نه، تیرهوایی زدم نمیدانم چطور به خودروها شلیک شد.چند گلوله شلیک کردی؟
سه گلوله.اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
بعد از تهدیدهای مرد جوان تفنگ خریدم و دست به تیراندازی زدم.چرا قانونی اقدام نکردی؟
ما شکایت کردیم، ولی وقتی هر روز تهدید میکردند و زندگی ام ناآرام شده بود کار دیگری جز این که خودم دست به کار شوم به ذهنم نرسید.شش کیلو شیشه داخل خانه داشتی؟
به صورت امانت در خانه ام بود و برای من نیست.۵۸ میلیون تومان نیز پول نقد داخل خانه بود؟
من در کار خرید و فروش خودرو هستم و پول یک خودرو بوده است.بنا به این گزارش، دو متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پایگاه هفتم پلیس امنیت عمومی تهران قرار دارند.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۳۵
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
محافظت سگ از صاحبش دردسر ساز شد
محافظت سگ از صاحبش دردسر ساز شد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شامگاه جمعه ۱۷ آبان امدادگران اورژانس و مأموران پلیس در جریان حمله یک سگ وحشی به دو مرد در خیابان دزاشیب قرار گرفته و بلافاصله راهی محل شدند.
در تحقیقات صورت گرفته یکی از مجروحان گفت: در حال عبور از خیابان مردی را دیدم که روی زمین افتاده بود. با اورژانس تماس گرفتم که آنها از من خواستند برای بررسی وضعیتش نزدیک او بروم، اما وقتی از خودروام پیاده شدم ناگهان سگ بزرگی به من حمله کرد و مرا گاز گرفت و زخمی کرد در همین موقع یک رهگذر قصد داشت به من کمک کند که سگ او را هم گاز گرفت و مجروح شد.
سرهنگ عباس مرادی، سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری پایتخت در این باره گفت: تحقیقات نشان داد که صاحب این سگ هر شب آن را برای گردش به خیابان میبرده، اما شب حادثه بهدلیل اینکه ناگهان حالش بد شده بود روی زمین افتاده و سگ از کنترلش خارج شده است. این سگ در حقیقت سگ گارد بوده است و میتواند افراد زیادی را مصدوم و زخمی کند بههمین دلیل دو گروه به محل اعزام شدند و با استفاده از وسایل خاص توانستند سگ را قلاده بزنند.
درنهایت سگ توقیف شده و بههمراه صاحبش به کلانتری اعزام شدند. دو مصدوم نیز به مراکز درمانی منتقل شدند که یکی از آنها همچنان بستری است. پرونده این فرد به مراجع قضایی ارسال شده و دستورات لازم برای مکان نگهداری این سگ صادر شده است.
آرش ۳۵ساله صاحب سگ نیز گفت: سگ من «کریسی» نام دارد و سه ساله است. نژاد او «پیت بول» بوده و از بچگی خودم او را بزرگ کردم. شب حادثه در خانهمان درگیری خانوادگی پیش آمد من هم ناراحت بودم و قرص مصرف کردم. بعد هم با سگم از خانه خارج شدم که در خیابان از هوش رفتم. این نوع سگ به صاحبش بسیار حساس است برای همین وقتی دو نفر برای کمک به من آمده بودند، به آنها حمله کرده است.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ – ۰۲:۳۲
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
فیلم سرقت!
فیلم سرقت!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، من فروشنده موتورسیکلت سرقتی را نمیشناسم و از جا و مکان او هم خبری ندارم فقط میدانم که نام او «اردلان» است و حدود ۲۰ سال دارد او موتورهای سرقتی را به فروش میرساند که من و همدستم نیز با خرید یک دستگاه موتورسیکلت سرقتی قصد داشتیم از مراکز تجاری سرقت کنیم.
اینها بخشی از اظهارات جوان ۲۶ سالهای است که هنگام دستبرد به یک دستگاه موتورسیکلت در محدوده بازار فردوسی مشهد مورد ظن نیروهای انتظامات قرار گرفت و دقایقی بعد ماموران گشت کلانتری میرزا کوچک خان مشهد حلقههای قانون را بر دستان او و همدستش گره زدند.
در حالی که تصاویر ضبط شده دوربینهای مدار بسته همه صحنههای سرقت را نشان میداد دو جوان سارق به همراه موتورسیکلت سرقتی که سوار بر آن بودند به کلانتری انتقال یافتند و با دستور سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) توسط نیروهای زبده تجسس مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفتند.
در این میان جوان ۲۶ ساله مجرد پس از پاسخ به سوالات افسر پرونده، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم، اما به خاطر شرایط نامناسب خانوادگی نتوانستم درس بخوانم به همین دلیل مدرسه را رها کردم تا وارد بازار کار شوم در این میان به خاطر معاشرت با بچه محل هایم مسیر درست زندگی را گم کردم. احساس غرور و خودنمایی در وجودم رخنه کرده بود تا این که یک نزاع سرنوشتم را تغییر داد. آن روز برای آن که نزد دوستانم خودی نشان بدهم در آن درگیری شرکت کردم که بعد از آن هم با شکایت طرف مقابل و به اتهام چاقوکشی روانه زندان شدم و بدین ترتیب مهر «سابقه دار» بر پیشانی ام خورد.
بعد از آزادی از زندان همچنان بیکار بودم و برای تامین هزینههای زندگی گاهی با یکی از بچه محلها به کارگری میرفتیم تا این که در یک پیک موتوری مشغول کار شدم، اما درآمدم آن چنان نبود که بتوانم به آرزوهایم برسم. روزها به همین ترتیب میگذشت تا این که حدود سه ماه قبل در منطقه قلعه ساختمان با جوانی به نام «اردلان» آشنا شدم.
او معمولا در اطراف یکی از ایستگاههای اتوبوس پرسه میزد و قد متوسطی داشت. وقتی سرگرم گفتگو با یکدیگر بودیم او از فروش موتورسیکلتی سخن گفت که سوار بر آن بود. اردلان گفت: موتورسیکلت سرقتی است که آن را به مبلغ ۸۰۰ هزار تومان میفروشد من هم که با دیدن موتورسیکلت وسوسه خرید آن به جانم افتاده بود نزد بچه محلمان رفتم و موضوع را با او درمیان گذاشتم قرار شد من و «حسن» موتورسیکلت را به صورت شراکتی بخریم.
به همین دلیل نفری ۴۰۰ هزار تومان تهیه کردیم، ولی قولنامه خرید به نام من نوشته شد. مدتی بعد از این ماجرا وسوسه سرقت رهایم نمیکرد. با خودم فکر میکردم اگر با موتورسیکلت سرقتی در مراکز شلوغ و پرتردد سرقت کنیم پلیس نمیتواند ما را شناسایی کند.
این گونه بود که به همراه «حسن» سوار موتور شدیم و به محل پارک موتورسیکلتها در محدوده بازار فردوسی مشهد آمدیم.«حسن» با آن که گواهی نامه ندارد هدایت موتورسیکلت را به عهده داشت. وقتی حسن مشغول باز کردن باتری یکی از موتورسیکلتها بود ناگهان ماموران انتظامات به ما مشکوک شدند به طوری که راه گریزی نداشتیم چند دقیقه بعد هم ماموران انتظامی سر رسیدند و ما را به کلانتری انتقال دادند و …
هنوز سخنان متهم ۲۶ ساله به پایان نرسیده بود که جوان میوه فروشی با تماس تلفنی ماموران تجسس وارد کلانتری شد و با دیدن چهره متهم ۲۶ ساله او را شناخت و اظهارات دزد موتورسیکلتش را دروغ دانست.
این شاکی ۲۱ ساله که از کشف موتورسیکلت خوشحال شده بود درباره چگونگی سرقت گفت: مدتی قبل به همراه یکی از دوستانم به پارک ملت مشهد رفتیم، موتور را در پارکینگ بولوار امامت گذاشتم و دو نفری به سوی سرویسهای بهداشتی رفتیم که ناگهان دوستم متوجه سرقت موتورسیکلت شد. من هم بلافاصله به دنبال دزد دویدم که پایم لغزید و به زمین افتادم، اما دوستم چهره یکی از آن دو سارق را دیده بود او همین جوان ۲۶ ساله است که دست بند بر دست دارد و …
شایان ذکر است متهمان این پرونده با دستور قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) و برای کشف سرقتهای احتمالی دیگر به پلیس آگاهی انتقال یافتند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۴۳
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
شلیکهای وحشت برای سرقت تلفن همراه
شلیکهای وحشت برای سرقت تلفن همراه
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اوایل تابستان ۹۷ صدای شلیک چندین تیر در یکی از خیابانهای ورامین پیچید و مرد جوانی که هدف حمله دو موتورسوار قرار گرفته بود از ناحیه پا مجروح شد. دو موتور سوار پس از سرقت گوشی تلفن همراه مرد جوان به نام سعید به سرعت گریختند. سعید که به بیمارستان منتقل شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما ۱۶ ترکش تیر در پایش باقی ماند.
وی به مأموران گفت: در حال عبور از خیابان بودم که دو مرد موتورسوار به سمتم حمله کردند. یکی از آنها پایم را هدف شلیک گلوله قرار داد. وقتی روی زمین افتادم، آنها گوشی تلفن همراهم را برداشتند و فرار کردند. در حالی که تلاش پلیس برای ردیابی عاملان شلیک آغاز شده بود به پلیس خبر رسید در حاشیه ورامین دو پسر جوان در پی سرقت گوشی تلفن همراه یک عابر پیاده دست به شلیک هوایی زده اند.
فرضیه سریالی بودن سرقتهای مسلحانه قوت گرفته بود که پلیس به تحقیق پرداخت و دو متهم ۲۵ ساله به نامهای یزدان و سلیمان را ردیابی و بازداشت کرد.
آنها به سرقت دو گوشی تلفن همراه و شلیک تیر اعتراف کردند. یکی از آنها گفت:مدتی بود به شیشه معتاد بودیم و برای تهیه پول مواد دست به هرکاری میزدیم تا این که یک نفر سراغمان آمد و به ما پول داد و از ما خواست سراغ سعید برویم و به او شلیک کنیم. مرد ناشناس میگفت از سعید کینه به دل دارد.
وی ادامه داد: ما از قبل تفنگی را از زابل خریده و دنبال دریافت مجوز برای آن بودیم. به این ترتیب به پیشنهاد مرد ناشناس سراغ سعید رفتیم و به پایش شلیک کردیم و برای این که پلیس را گمراه کنیم گوشی تلفن همراه او را نیز سرقت کردیم. دومین سرقت را نیز با انگیزه مالی انجام دادیم. به دنبال اعترافهای دو دزد جوان برای آنها کیفرخواست داده و پرونده شان برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و به این ترتیب آنها پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه، سعید در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من قبلا هم گفته ام چهره دو متهم را به خاطر ندارم. من فقط فیلم دوربین مدار بستهای که صحنه شلیک به من را ضبط کرده بود، دیدم، اما در فیلم هم چهره عاملان شلیک مشخص نیست. گمان نمیکنم دو متهم دستگیر شده عاملان شلیک به من باشند.
وی ادامه داد: تفنگی که از آن به من شلیک شده خوشهای ترکش پرتاب میکرد و به همین خاطر هنوز ۱۶ ترکش در پایم باقی مانده است. سپس دومین شاکی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: در حال عبور از خیابان بودم که دو موتورسوار به من حمله کردند و از من خواستند گوشی تلفن همراهم را به آنها بدهم. آنها برای تهدید من یک تیر هوایی شلیک کردند و بعد از این که از ترس تلفن همراهم را به آنها دادم، گریختند.
سپس دو متهم روبه روی قضات ایستادند. آنها شلیک به سعید را انکار کردند، اما گفتند شلیک تیر هوایی به دومین شاکی را قبول دارند. در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند. آنها با توجه به انکار متهمان در نخستین سرقت و همچنین اظهارات نخستین شاکی، دو متهم را از اتهام شلیک خونین به سعید تبرئه و به دلیل دومین سرقت مسلحانه هر یک از متهمان را به ۱۵ سال زندان محکوم کردند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۴۴
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
ماجرای کارآگاه بازی دزد سابقه دار!
ماجرای کارآگاه بازی دزد سابقه دار!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شب یازدهم آبان جوان ۳۵ سالهای وارد سرویس بهداشتی منزل ویلایی در خیابان سناباد شد او چند لحظه بعد صدای ورود فردی به درون منزل را شنید و با تصور این که پدرش به منزل بازگشته، اهمیتی به موضوع نداد! این جوان در حال خروج از سرویس بهداشتی بود که ناگهان در جا میخکوب شد او از لای در سرویس بهداشتی جوان غریبهای را دید که مشغول جمع آوری لوازم منزل بود!
پسر صاحبخانه که تازه فهمیده بود دزدان وارد منزل شده اند، گوشی همراهش را به آرامی برداشت و از درون سرویس بهداشتی با خواهرش که در طبقه بالای منزل بود تماس گرفت. این جوان سپس وحشت زده ماجرای ورود دزدان را به پلیس ۱۱۰ گزارش داد و خود نیز سکوت کرد تا جلب توجه نکند! دو سارق حرفهای تلویزیون الای دی بزرگ، ضبط صوت دیجیتالی و مقداری دیگر از لوازم را به داخل حیاط منزل ویلایی بردند و درون پراید صاحبخانه گذاشتند چرا که یکی از سارقان لحظاتی قبل سوئیچ خودرو را از روی اپن آشپزخانه برداشته بود و قصد داشتند اموال سرقتی را با خودروی صاحبخانه بیرون ببرند! هنوز چند دقیقه بیشتر از تماس تلفنی جوان مذکور با سیگنالهای وحشت نگذشته بود که خودروی گشت کلانتری سناباد مشهد وارد محل شد و بلافاصله نیروهای انتظامی با فرماندهی سرگرد بیگی (رئیس کلانتری) عملیات دستگیری دزدان را آغاز کردند.
«سعید» (یکی از سارقان) که با دیدن پلیس از خودروی صاحبخانه پیاده شده بود، پا به فرار گذاشت، اما قبل از آن که بتواند در تاریکی شب راه گریزی پیدا کند، در محاصره نیروهای انتظامی گرفتار شد و حلقههای قانون بر دستانش گره خورد!
گزارش ها حاکی است، در همین حال «حمید» (سارق دیگر) که از وقایع بیرون از منزل خبر نداشت وسوسه سرقت از منزل ویلایی دیگر به جانش افتاد و از راه پلههای پشت بام وارد منزل دیگری شد، اما ناگهان، جیغ و فریاد ساکنان منزل با دیدن مرد غریبه، به هوا برخاست.
اهالی منزل وحشت زده فرار میکردند که صاحبخانه روی پلهها با دزد جوان روبه رو شد و به او گفت: این جا چه میکنی؟! «دزد» که سعی داشت خونسردی خود را حفظ کند، خیلی آرام و طبیعی گفت: من از کارآگاهان پلیس آگاهی هستم و به دنبال دزد میگردم که او را دستگیر کنم! ولی صاحبخانه که حرفهای او را باور نمیکرد بی درنگ گوشه کاپشن دزد جوان را گرفت تا از فرارش جلوگیری کند. در همین حال سارق حرفهای کاپشن خود را از تنش بیرون آورد و با شکستن در منزل راه فرار به منزل ویلایی دیگر را هموار کرد.
این دزد ۲۷ ساله که از طریق نورگیر به درون منزلی دیگر وارد شده بود، خانه را تاریک و غرق در سکوت یافت و فهمید که کسی در آن منزل حضور ندارد بنابراین با خیال راحت به دنبال اشیای باارزشی میگشت تا این که محل نگهداری مقادیر زیادی طلا را پیدا کرد.
او طلاها و مبالغ زیادی دلار و وجه نقد را در جیب هایش ریخت و با سرقت لپ تاپ و برخی لوازم قابل حمل دیگر وارد حیاط شد تا به همدستش بپیوندد.
از سوی دیگر نیروهای کلانتری سناباد مشهد که همه راههای فرار را بسته بودند این منزل ویلایی را نیز به محاصره درآوردند و او را هنگام خروج از منزل به دام انداختند.
گزارش ها حاکی است: دو سارق حرفهای که سوابق متعدد سرقت دارند برای بازجوییهای تخصصی به دایره تجسس کلانتری هدایت شدند و به سه فقره سرقت اعتراف کردند. همچنین بررسیهای بیشتر نشان داد که «سعید» یک ماه قبل به اتهام سرقت طلا از منزل یک شهروند، توسط ماموران کلانتری مصلای مشهد دستگیر شده و ۴۸ ساعت قبل از دستگیری دوباره و با سپردن وثیقه به دادسرا آزاد شده بود.
همدست دیگر وی نیز سوابقی مانند زورگیری را در پرونده سیاه خود دارد. شایان ذکر است: از مدتی قبل، برخورد قاطعی با یغماگران اموال مردم با دستورات ویژه سرهنگ عباس صارمی ساداتی (رئیس پلیس مشهد) و با حمایتهای بی دریغ دستگاه قضایی در مشهد آغاز شده است.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۵۰
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
ماجرای دزدیهای زوج جوان با پلاک تقلبی و سگ
ماجرای دزدیهای زوج جوان با پلاک تقلبی و سگ
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مسعود و معصومه زن و شوهر جوانی هستند که گاهی با سگشان دست به سرقت میزدند. آنها وسایل لوازم خودروهایی مانند پراید و پژو به سرقت برده و در بازار میفروختند.
به نظر نمیرسید این جوان حرفهای باشد، اما پلاکهای جعلی که او برای سرقت از آنها استفاده میکرد یا به همراه بردن همسرش برای جلوگیری از شناسایی تا توقف بر اثر شلیک پلیس، نشان از ماجرای عجیب تری داشت.
مسعود گفت: ۲۳ سالم است، سیکل دارم و به جرم سرقت بازداشت شده ام. من وسایل ماشینهایی که در خیابانها پارک بودند را میدزدیدم.
مسعود گفت: پراید و پژو را انتخاب میکردم، زیرا درهایشان بسیار راحتتر از سایر ماشینها باز میشود.
وی ادامه داد: یک سال است که دزدی میکنم و تا کنون لوازم صوتی مانند ضبط و باند ۴۰ ماشین را دزدیده ام.
مسعود در پاسخ به این سوال که اگر کیف یا وسیله دیگری در خودرو مشاهده میکرد، آنها را نیز به سرقت میبرد، افزود: بقیه سارقان این کار را میکنند، اما من فقط سیستم را باز میکردم و با سایر وسایل درون خودرو کاری نداشتم.
وی اظهار کرد: من راننده شرکتهای تاکسیهای اینترنتی هستم و با تیبای خودم به دزدی میرفتم. البته قبل از ازدواج دزدی نمیکردم، اما بعد از ازدواج شیطان گولم زد و دزدی را برای تامین مخارج زندگی انتخاب کردم.
این سارق درباره اینکه همسرش از ماجرای دستگیری اش خبر دارد، گفت: من و معصومه با هم به سرقت میرفتیم. وقتی او در ماشین میماند، پلیسها شک نمیکردند و اینگونه یک سال در پوشش خانوادهای به کارمان ادامه دادیم.
مسعود درباره نحوه دستگیری افزود: یک شب وقتی داشتیم به کمک هم سیستم یک ماشین را باز میکردیم توسط گشتهای پلیس دستگیر شدیم.
سارقان با شلیک گلوله متوقف شدند
سرکلانتر کلانتری ۱۳۴ شهرک غرب درباره جزئیات دستگیری این زوج سارق گفت: شب گذشته، ماموران پلیس هنگام گشت زنی متوجه فعالیت غیرعادی یک خودروی تیبا با دو نفر سرنشین میشوند. پس از بررسی پلاک این خودرو مشخص میشود پلاک غیرواقعی و دستکاری شده است.
وی افزود: این زوج متوجه پلیس شده و بدون توجه به هشدار ایست پلیس، پا به فرار میگذارند. سرانجام پلیس با شلیک یک تیر هوایی و سپس شلیک به چرخ خودرو سارقان، آنها را وادار به ایست کرده و دستگیر میکند.
سرکلانتر کلانتری ۱۳۴ ادامه داد: پس از بررسیهای بیشتر مشخص شد این زوج علاوه بر سرقت از ۴۰ خودرو، به جعل و دستکاری پلاک خودروی خود برای جلوگیری از شناسایی توسط پلیس اقدام کرده اند.
منبع:میزان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۸ آبان ۱۳۹۸ – ۰۲:۲۸
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
طلاق از مردی شوم پشت میلههای زندان
طلاق از مردی شوم پشت میلههای زندان
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرد شیاد به خاطر آلودگی به قمار همه زندگی اش را باخت و درحالی که زن و بچههایش در تنگنا بودند کلاهبرداری کرد و همه پولهای بادآورده را به باد داد.
چشم انتظار
نیمه شب نسرین با چشمانی نگران به ساعت نگاهی انداخت. عقربهها به سرعت از جلوی چشمانش حرکت میکردند و دلشوره بیشتری را به دل زن جوان مینشاندند.نسرین از جا بلند شد. پتو را روی معصومه کشید. نگاهی به رضا انداخت و آهی کشید. چرا مسعود این قدر دیر کرده بود. چرا به خانه نیامده بود.
یک هفته میشد که چند مرد به درخانهشان میآمدند و سراغ مسعود را میگرفتند. نسرین نگران بود مدتی میشد شوهرش ولخرجیهای زیادی میکرد و شب نشینی هایش در خانه دوستانش زیاد شده بود. نسرین دیده بود که مسعود بی تاب است و روزها از خانه فراری شده است. هرچه از مسعود پرسیده بود چه شده است مردانی که جلوی در خانه میآیند چه ربطی به کار او دارند جوابی نشنیده بود تا این که راز شومی فاش شد.
درخواست طلاق
نسرین درحالی که گریان بود به دادگاه خانواده یک تهران در میدان ونک رفت او تصمیم جدی اش را گرفته بود و میخواست خودش و بچه هایش به خاطر قماربازی شوهر زندانی اش تباه نشوند.وقتی در شعبه ۲۷۵ دادگاه خانواده پیش روی قاضی ایستاد، گفت:۱۰ سال پیش شوهرم پسر مش عباس نانوای محله بودای کاش پایم میشکست و برای خرید نان به نانوایی نمیرفتم آن روز دوماهی از درگذشت پدرم به خاطر بیماری سرطان گذشته بود خیلی به هم ریخته بودیم رفتم تا نان بخرم اولین بار بود که میخواستم نان بخرم صف طولانی بود و من درحالی که خجالت میکشیدم در گوشهای ایستادم که جوانی نزدم آمد او پسر نانوا بود و و قتی دید بلد نیستم نان بخرم پول را گرفت و برایم نان را آورد همان برخورد باعث شد من درگیر محبت مسعود شوم و انگار او هم به من علاقهمند شده بود.
نسرین ادامه داد: یک ماه بعد خانواده مسعود به خواستگاری من آمدند بی تمایل نبودم همه چیز به سرعت درست شد و من خیلی زود و البته بعد از سالگرد فوت پدرم با مسعود ازدواج کردم.
زن جوان آهی کشید و ادامه داد: مسعود روزهای اول خیلی مهربان بود، اما عقاید عجیب و غریبی داشت او میگفت دوست ندارد مثل پدرش جون بکند و یک لقمه نون در بیاورد خب من دلیلی نمیدیدم مسعود را سرزنش کنم تصورم این بود او میخواهد خیلی تلاش کند تا زندگی مرفهی داشته باشیم، اما با وجود این که دختر و پسرم به دنیا آمده بودند میدیدم زندگی مان درجا میزند و پیشرفتی نکرده ایم جز این که مسعود رفتار عجیبی داشت یک هفته بیپول میشدیم و ناگهان ولخرجیها شروع میشد خیلی از شبها در خانه نبود گاهی خندان به خانه میآمد و برخی از شبها گریان! هر وقت از مسعود درباره کار و کاسبی اش سوال میکردم جواب سربالا میداد و میگفت زن نباید به این کارها دخالت کند.
نسرین گفت: تا وقتی پدرشوهرم بود، زندگی مان خیلی سخت نبود، ولی در این هشت سال بعد از او، من و بچه هاخیلی سختی کشیدیم انگار هرچه شوهرم به خانه میآورد، برکت نداشت. زن جوان گریه کنان گفت: یک روز صبح زود، وقتی برای خرید بیرون رفتم چند تن از زنان محله با دیدن من شروع به پچ پچ کردند فهمیدم درباره شوهرم حرف میزنند با خجالت به خانه برگشتم، نزدیک ظهرصدای زنگ در حیاط را شنیدم وقتی در را باز کردم رقیه خانم، زن همسایه پشت در بود. با دیدن او جا خوردم او ناراحت بود، فهمیدم میخواهد خبری به من بدهد وقتی شنیدم مسعود را ماموران پلیس، سرکوچه بازداشت کرده اند انگار دنیا روی سرم خراب شد. نسرین افزود: در کلانتری متوجه شدم شوهرم را به خاطر کلاهبرداری دستگیر کرده اند. مسعود ۲۱۰ میلیون تومان کلاهبرداری کرده بود مال باختهها با وجود گریههای من رضایت ندادند بدتر این که فهمیدم شوهرم پولها را در اعتیادش به مواد مخدر و قمار باخته است و کاملا آس و پاس است دادگاه او را مجرم شناخت. حالا شوهرم باید این همه پول را بر گرداند. پولهایی که هیچ وقت در زندگی من و دو بچه اش وارد نشده بود. نسرین گفت: وقتی به ملاقاتش در زندان رفتم به من پیشنهاد داد نزد یکی از دوستانش به نام حیدر بروم و برایش کار کنم من هم از همه جا بی خبر رفتم و فهمیدم حیدر موادفروش است. در دلم از مسعود متنفر شدم و از همان روز تصمیم گرفتم طلاق بگیرم امروز آمده ام تا حکم طلاق بگیرم. یک مرد که به خود اجازه میدهد زنش را به فروش موادمخدر بکشاند لیاقت شوهر و پدر بودن را ندارد و امیدوارم حکم طلاق صادر شود و حضانت بچهها هم به من برسد قول میدهم در خانه مردم کار کنم تا آبرومندانه زندگی کنم.
بنابر این گزارش؛ قاضی دادگاه دستور داد پرونده شوهر نسرین بررسی شود و این مرد از زندان احضار شود تا طبق قانون درباره درخواست طلاق تصمیم گیری قضایی انجام شود.
تحلیل کارشناس
ناصر احمدی |حقوقدان |
درباره این که اگر شوهری به اتهام کلاهبرداری به زندان محکوم شد آیا زن میتواند تقاضای طلاق کند یا نه باید گفت که مطابق قانون مدنی زن در برخی از موارد و به استناد برخی دلایل میتواند از دادگاه درخواست طلاق کند. ازجمله براساس ماده ۱۱۲۹قانون مدنی در صورتی که شوهر از پرداختن نفقه امتناع کند یا این که مطابق ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی زن در عسر و حرج باشد و ادامه زندگی برای او دشوار و غیرممکن باشد و همچنین ماده ۱۰۲۹قانون مدنی گفته است در صورت غایب و مفقودالاثر بودن شوهر، زن میتواند درخواست طلاق کند. براساس ماده۱۱۱۹ قانون مدنی زن و شوهر طرفین عقد میتوانند در زمان عقد شرط کنند مبنی براین که هرگاه شوهر زن دیگری بگیرد یا این که ترک انفاق یا علیه حیات زن سوءقصد یا سوء رفتاری داشته باشد و زندگی برای زن غیرقابل تحمل شود، زن میتواند براساس شرط ضمن عقد وکیل یا وکیل درتوکیل باشد و پس از اثبات تحقق شرط در دادگاه درخواست صدور حکم نهایی را از دادگاه درخواست کند. اگر زن و شوهر شرایط عقدنامه را امضا کرده باشند، در بند۶ سند ازدواج آمده است اگر محکومیت شوهر با حکم قطعی دادگاه پنج سال حبس یا بیشتر باشد یا به خاطر عجز از پرداخت جزای نقدی به پنج سال حبس یا بیشتر تحمل کیفرکنند. زن میتواند از دادگاه درخواست طلاق کند. یکی از راههایی که زن میتواند اقدام به طلاق خود کند جلب موافقت شوهر است، چون به هرحال طلاق در دست شوهر است و زن میتواند با دادن مالی به شوهر یا پرداخت قسمتی از مهریه خود به مرد موافقت شوهر را برای دادن طلاق جلب کند. این نوع طلاق در قانون مدنی طلاق خلع یا مبارات نام دارد، یعنی اگر زنی به هر دلیل از شوهر خود کراهت و تنفر دارد و میخواهد از او جدا شود با روش فوق به صورت توافقی از شوهرش جدا میشود. گفتنی است، طلاق خلع با طلاق مبارات تفاوت دارد، که در طلاق خلع زن نسبت به شوهر کراهت دارد و کراهت از جانب زن است، ولی در طلاق مبارات، کراهت دوطرف ـ زن و شوهر ـ مطرح است؛ بنابراین چنان چه شوهر به اتهام کلاهبرداری در دادگاه محکوم شده باشد و حکم نام برده در دادگاه تجدیدنظر تأیید و قطعی شده باشد همسر او میتواند از طریق اثبات شرط سند ازدواج بندهای ۶ و ۹ قباله ازدواج در صورتی که در زمان عقد شوهر آن دو بند مزبور را امضا کرده باشد از دادگاه درخواست طلاق کند.درباره حضانت فرزندان این گونه زوجها نیز، چون در قانون مدنی حضانت را برای والدین هم حق و هم تکلیف دانسته است، یعنی حق حضانت فرزندان حق انحصاری پدر و مادر است و تا زمانی که پدر و مادر زنده هستند و صلاحیت نگهداری از فرزند خود را داشته باشند حضانت فرزندان با آن هاست و هیچ یک از اقوام پدری یا مادری نمیتوانند در این موارد ادعایی داشته باشند و طبق ماده ۱۱۷۸ قانون مدنی پدر و مادر مکلف هستند که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش به حسب مقتضی اقدام کنند.
در زمانی که یکی از والدین به دلیل خاصی یا وجود مانعی نتواند حضانت فرزند را به عهده بگیرد، حضانت طفل به دیگری سپرده خواهد شد و اگر والدین هردو از نگهداری طفل خود ناتوان باشند یا نپذیرند در آن زمان دادگاه خود در خصوص حضانت طفل تصمیم خواهدگرفت و طفل را به یک شخص مطمئن یا به یک مرکز نگهداری قانونی خواهدسپرد.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۸ آبان ۱۳۹۸ – ۰۰:۲۳
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
سرقت یک باند مراکشی از طریق هیپنوتیزم!
سرقت یک باند مراکشی از طریق هیپنوتیزم!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پلیس مراکش در پی باندی است که با استفاده از هیپنوتیزم اقدام به سرقت از قربانیان خود میکند.
یک زن با حضور در کلانتری پایتخت اعلام کرد قربانی سرقتی شده است که تحت تاثیر هیپنوتیزم انجام گرفت.
این زن ادعا کرده است از او و دختر چهارسالهاش بعد هیپنوتیزم شدن ۲ هزار دلار طلا و پنج هزار دلار پول نقد به سرقت رفته است.
او در تشریح ماجرا گفت: یک دختر جوان به من نزدیک شد و بعد از کمی صحبت کردن، من ناخودآگاه خودم را در راه منزلم دیدم و بدون اینکه ارادهای از خود داشته باشم تمامی طلا و جواهراتم را به او دادم، سپس به بانک رفتم و بعد از دریافت سپردهام، آن را به آنها دادم.
پلیس مراکش از چند روز پیش با انتشار اعلامیه و صدور بیانیه در رسانهها و شبکههای اجتماعی درباره باندی که از طرق متافیزیکی اقدام به سرقت میکند هشدار میدهد.
منبع: اعتماد آنلاین
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۶ آبان ۱۳۹۸ – ۱۵:۱۸
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
مرگ مرد ۴۵ ساله بر اثر برخورد با کابل فشار قوی
مرگ مرد ۴۵ ساله بر اثر برخورد با کابل فشار قوی
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سرهنگ قدرت الله شهبازبیگی اظهار داشت: در پی تماسهای مردمی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مبنی بر وقوع یک فقره برق گرفتگی در داخل زمینهای کشاورزی در “سه راهی جنداله”، سریعا ماموران انتظامی پاسگاه “صالح آباد” جهت بررسی موضوع به محل حادثه اعزام شدند.
وی افزود: بنا بر گزارش ماموران انتظامی حاضر در محل حادثه، یک چوپان ۴۵ساله به علت تخریب شدن تیر برق فشار قوی در داخل زمینهای کشاورزی بخش “صالح آباد” از توابع شهرستان “مهران” و نزدیک بودن سیم به سطح زمین، با کابل فشار قوی برخورد و دچار برق گرفتگی شده است.
وی ادامه داد: فرد مصدوم سریعا توسط عوامل اورژانس جهت مداوا به درمانگاه بخش “صالح آباد” منتقل و سپس با استفاده از بالگرد اورژانس به مراکز درمانی ایلام منتقل شد که به علت شدت جراحات در بیمارستان فوت کرده است.
فرمانده انتظامی مهران با بیان اینکه علت وقوع حادثه توسط پلیس در دست بررسی است، گفت: شهروندان بایستی توصیهها و نکات ایمنی را رعایت کنند تا شاهد بروز چنین حوادث تلخ و ناگواری نباشیم.
منبع:مهر
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۴ آبان ۱۳۹۸ – ۱۵:۰۷
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
اعتیاد به گاز، دختر جوان را به کام مرگ برد
اعتیاد به گاز، دختر جوان را به کام مرگ برد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صبح دیروز ایمان – ۲۰ ساله – که از ناحیه سر و صورت و دستها دچار سوختگی شدید بود به بازپرس پرونده گفت: آوا را از ۴ سال قبل میشناختم همسایه دوستم بود، اما از حدود یکسال قبل کم کم از طریق پیامک و چت با او ارتباط برقرار کردم. بعد از ۷ ماه که او را در کافی شاپ ملاقات کردم متوجه شدم مسلمان نیست. به همین خاطر تلاش کردم او را به دین اسلام بیاورم. اما زمانی که مادرش از این ماجرا با خبر شد گفت دیگر نمیخواهم با ایمان رابطه داشته باشی. بعد هم رابطه ما کم شد.
آن روز چه اتفاقی افتاد؟ من در صرافی کار میکنم، آن روز آوا با من تماس گرفت و گفت میخواهم ببینمت. با خودروی پرشیا سفیدم به محل قرار که خیابان ایران زمین بود رفتم. آوا سوار ماشین شد و راه افتادم. در خیابان خوردین نزدیکی یک نانوایی توقف کردم و او کپسول گاز فندکی را که همراه داشت از کیفش بیرون آورد و شروع کرد به کشیدن گاز. چون هوا بارانی بود شیشهها را بالا داده بودم. بعد از چند لحظه سیگارش را از داخل کیفش درآورد و فندک را روشن کرد که یکدفعه گازی که داخل ماشین جمع شده بود منفجر شد. صدای وحشتناکی پیچید و شیشه کنار مسافر ترک برداشت و سقف هم کمی سوخت.
بعد چه اتفاقی افتاد؟ آوا زودتر از ماشین پیاده شد. چون شال سرش بود فقط کمی از موهایش سوخته بود. یکدفعه روی زمین افتاد. اما من دستمهایم آتش گرفته بود با آب جوی آنها را خاموش کردم. به سراغ آوا رفتم دیدم به سختی نفس میکشد. در همین هنگام راننده یک خودروی عبوری به کمکمان آمد و گفت پرستار است، خواستم آوا را به بیمارستان ببرم، اما او به اورژانس زنگ زد. بعد از اینکه اورژانس او را به بیمارستان منتقل کرد با پدرم تماس گرفتم و از او خواستم مرا به بیمارستان ببرد. بعد هم شنیدم آوا در بیمارستان جانباخته است.
میدانستی آوا گاز مصرف میکند؟
از دوستانش شنیده بودم، اما بعد از مدتی دیگر علنی جلوی من گاز مصرف میکرد. حتی خانوادهاش هم از این ماجرا با خبر بودند و یک بار هم مادرش سر اینکه چرا آوا گاز کشیدن را ترک نمیکند از خانه قهر کرده بود. به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، پسر جوان در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات از او همچنان ادامه دارد.منبع:ایران
انتهای پیام/
گروه : وبگردی » وبگردی
تاریخ: ۱۴ آبان ۱۳۹۸ – ۰۱:۳۱
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان