کتاب Extremely Loud and Incredibly Close اثر Jonathan Safran Foer انتشارات سپاهان

راوی داستان پسر نه ساله‌ای به‌نام Oskar است که پدرش Thomas را در جریان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از دست داده‌است. اسکار پس از مرگ پدرش با بی‌خوابی، حملات عصبی و افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند. او افسردگی را به‌صورت پوشیدن چکمه‌های سنگین توصیف می‌کند و سعی دارد با این حس مقابله کند. رابطه او با مادرش هم کمی تیره شده، خصوصا از زمانی‌که حس می‌کند قرار است کسی جای پدرش را برای او بگیرد. یک روز اسکار به‌طور اتفاقی پاکت کوچکی را در داخل گلدانی که در کمد پدرش بود پیدا می‌کند. داخل پاکت کلیدی می‌بیند. او در پی یافتن قفل کلید به این نتیجه می‌رسد که باید به‌دنبال فردی به‌نام Black باشد، زیرا تصور می‌کند Black می‌تواند برای سؤال‌های او درخصوص کلید پاسخی داشته‌باشد. اسکار که بسیار کنجکاو است مأموریتی را آغاز می‌کند تا با هر فردی با نام خانوادگی Black در شهر نیویورک تماس بگیرد تا به قفل کلید برسد. این پسر نه ساله در طی مأموریت با اشخاصی روبه‌رو می‌شود که ماجراجویی‌های بسیاری را برایش رقم می‌زنند و بخش بزرگی از این ماجراها توسط همسایه مسن و مرموزش همراهی می‌شود.. کتاب Extremely Loud and Incredibly Close چندین ماه از سفر Oskar Schell را پوشش می‌دهد.