کاف | کانون ایران فردا

بخشی از کتاب/ لذت های کوچکی که فرصت زندگی کردن به ما می دهند

 

بخشی از کتاب/ لذت های کوچکی که فرصت زندگی کردن به ما می دهند

 

 

آخرین خبر/ خسرو لاوی می‌گوید:
یک روز با فرهاد رفتیم چلو کبابی خیابان شاه عباس.غذا را که آوردند پس از یک ربع ساعت به فرهاد گفتم به همین زودی سیر شدی؟فرهاد گفت من بیشتر از این نمی‌خورم.ولی از خوردن تو خیلی لذت بردم.گفتم چرا؟گفت آخر تو با کبابت عشق بازی کردی و مثل یک شعر برایم توضیح داد برنج توی بشقاب را باز کردی،بعد کره را وسطش گذاشتی بعد هم دو تا زرده تخم مرغ انداختی وسط برنج.سماق زدی و برنج را قاطی کردی.بعد کباب رو دوباره سماق زدی و… ده دقیقه‌ای که مشغول این کارها بودی،من می‌دیدم و لذت می‌بردم.

چون بوی خوش کندر

 

 کتاب

  ( ١٩:٢٤) ٩٨/٠٨/٠٩

منبع:  
شبکه های اجتماعی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید